تاریخ خانه

محلی برای ارائه فیشهای تاریخی من در فضای مجازی

تاریخ خانه

محلی برای ارائه فیشهای تاریخی من در فضای مجازی

شخصیت شناسی معاویه بن ابی سفیان

پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۰۶ ق.ظ

شخصیت شناسی معاویه بن ابی سفیان               http://note-t.blog.ir  

مقدمه

طه حسین، در کتاب "عَلىٌّ وَ بَنُوه" دستگاه معاویه با مکر و حیله کار مى کرد و دین و فکر مردم را با پول مى خرید (و براى حفظ موقعیت خویش، هر کارى را روا مى دانست) در حالى که على (علیه السلام) اهل این گونه زد و بندهاى سیاسى نبود و حق و عدالت و دین را بر همه چیز ترجیح مى داد. بى جهت چیزى به کسى نمى بخشید و اطاعت مردم را با مال خریدارى نمى کرد.
شاهد گویاى این سخن گفتار خود امام (علیه السلام) است که در برابر پیشنهادهاى بعضى از اطرافیان مى فرمود: «اَتَامُرُونى اَنْ اَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَورِ فیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیهِ؟! وَاللهِ لا اَطُورُ بِهِ ما سَمَرَ سَمَیرٌ وَ ما اَمَّ نَجْمٌ فِىْ السَّماءِ نَجْماً»; (آیا به من توصیه مى کنید که براى پیروزى خود، از جور و ستم در حق کسانى که بر آنها حکومت مى کنم استمداد جویم (و اموال بیت المال را بناحق، به این و آن بدهم؟) به خداسوگند! تا جان در تن دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پى هم طلوع و غروب مى کنند، هرگز دست به چنین کارى نمى زنم).(1 ) . نهج البلاغه، خطبه126.
حضرت به کسانى که سیاست آن حضرت را با سیاست معاویه مقایسه مى کردند، مى فرماید: «وَاللهِ! ما مُعاویَهُ بِادْهَى مِنّْى لکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْلا کِراهِیهُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ اَدْهَى الْنّاسِ»; (به خداسوگند! معاویه، از من سیاستمدارتر نیست، امّا او (براى پیشبرد اهداف شخصى خود)، نیرنگ مى زند و مرتکب انواع گناه مى شود و اگر از خدعه و نیرنگ بیزار نبودم، من، از سیاستمدارترین مردم بودم).(2هج البلاغه، خطبه200.

معاویة بن ابی‌سفیان

ابوعبدالرحمان معاویة بن ابی سفیان صخر بن حرب بن امیة بن عبدشمس بن عبدمناف بن قصی قریشی اموی، در سال پنجم پیش از بعثت متولد شد. در برخی نقل‌ها هفت و سیزده سال قبل از بعثت تولد او ذکر شده است.

ابوسفیان

ابی سفیان صخر ابن حرب بن امیه بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی بن کلاب مردی چهار شانه وکوتاه قد بودوچون پسرش بزرگش حنظله بود،اورا ابو حنظله نیز می گفتند.او ده سال از پیامبر بزرگتر بوود وبیست سال بعد از ایشان نیزمرد.درسال 31 هجریدر مدینه از دنیا رفت.(الذهبی ،سیر اعلام النبلا،ج2ص107)

او در دوران جاهلیت از بزرگان قریش محسوب می شد وبعداز نبرد بدر که بسیاری از سران قریش کشته شدند،ریاست کامل بر شهر را پیدا کرد.وپس از آن تمام جنگهای علیه اسلام توسط او رهبری می شد.(احد ،خندق)

محمد بن حبیب اورا یکی از هشت تن زنادقه قریش به شمار آورده است.(المحبَّر ص161)

او کسی بود که در دارالندوه همراه افراد دیگر گرد امدند وبرای قتل پیامبر اسلام نقشه کشیدند.وبرای این کار باهم همپیمان شدند.(سیره ابن هشام ج2ص92،95وتاریخ طبری ج2ص370)

فتنه گری های او ودیگر هم فکرانش از جمله ابوجهل واببولهب باعث شدپیامبر از زادگاه خود هجرت کند.بعد از هجرت مسلمانان او دست از دشمنی با انها بر نداشت. به طوری که ابن هشام نیز وی را در زمان حیات پیامبر(ص)یکی از سران وسر دمداران احزاب مخالف باآن حضرت بود ودر میان این گروه،سخت برای از پای در آوردن حضرتش می کوشید.(سیره ابن هشام،ج1،صص315_317)

او در زمان فتح مکه اسلام آورد.اسلامی از سر اجباروترس.او وقتی ابهت سپاه اسلام را دید نزد پیامبر رفت وپبامبر افرمودند:وای بر تو ای ابو سفیان وقت ان نشده است که توبدانی وبپذیری که خدایی جز الله نیست؟

ابوسفیان گفت:پدر ومادرم به فدایت چقدر بردبار وبزرگواری وچقدر با خویشاوندانت مهربانی به خدا سوگند فکر می کنم که اگر خداییجز الله بودبه تاکنون سودی بخشیده بود.

پیامبر فرمودن وای بر تو ای ابو سفیان ایا وقت آن نشده که بدانی من پیامبر خدایم ؟ابوسفیان عرضه داشت:پدر ومادرم به فدایت من در این مسئله هنوز در دل شک وتردید دارم .

عباس که خطر را احساس کرده بود گفت:وای بر تو ای ابوسفیان اسلام بیاور ودر برابرخدا تسلیم  شو وخود را گرفتار چنگال مرگ نساز ابو سفیان در این لحظه از ناچاری وبیم شهادتین را گفت وبه ظاهر اسلام راپذیرفت.(ابن هشام ج1 ص549وواقدی ص816)

این اسلام اوردن ظاهری از این لحاظ که مانع بزرگی از سر راه گرایش مردم به اسلام برداشته شد.ولی ایمان او در واقع در دل کفر عظیمی پنهان بود ودر چهره نفاق ظاهر می شد.مقریزی می گوید:ابوسفیان پناهگاه منافقان ودر دوران جاهلیت زندیق بود.(المقریزیالنزاع والتخاصمص 58ابن عبد البر الاستیعاب ج4 ص 1678)

هند

هند مادر معاویه ودختر عتبه ابن ربیعه بن عبدالشمس است،او از زنان معروف عرب بود،که  در فسق وفجور شهرت داشت.او نخستین بار با فاکه فرزند مغیره از طایفه بنی مخزوم،ازدواج کردوبعداز مرگ او با حفض پسر دیگر مغیره ازدواج نمودوپساز چندی او نیز مرد وهند برای آخرین بار با ابوسفیان ازدواج کرد.(ابن سعد،الطبقات الکبری ج8 ص238)

هند چنان به فسق وفجور آلوده بود که خیلی از شعرای آن دوران در باره وی اشعاری سرودندواورا همواره در این امر وصف میکردند.مانند حسان بن ثابت که در هجو ابو سفیان وهند در اسلام اوردن انها قصیده ای سرود ودر حضور پیامبر وصحابه خواند وضمن آن به زنای هند تصریح شده بودوبه هیچ وجه مورد انکار ونهی رسول الله قرار نگرفت.وحتی پیامبر در روز فتح مکه به آن اشاره کرد وزمانی که هند می خواست با ایشان بیعت کند از ایشان پرسید که ما بر چه چیز با تو بیعت کنیم .پیامبر فرمودند:بر اینکه زنا نکنید.(البلاذری ،انساب الاشراف ج1 ص132و سبط بن الجوزی ،تذکره الخواص ص203)

دشمنی هندبا پیامبر اسلام مسلم وقطعی بود.کنیه او زمانی به اوج خود رسید که در جنگ بدر پدرش فعتبه وبرادرش ولید با خواری کشته شدند.وبرای جبران این در جنگ احد با خواندن اشعار ودف زدن ،مشرکان را به جنگ ونبرد علیه مسلمان تحریک می کرد.وبعداز جنگ احد همراه جمعی از زنان قریش به میدان امد وبسیاری ازشهدا را مثله کردندوازاعضای بریده شده  مجاهدان برای خود گردنبند ودست بند ساخت.او پهلوی حمزه سید الشهدا را درید وجگر اورا بیرون آورد وخواست انرا بخورد ولی نتوانست آنرا فرو ببرد وبه همین خاطر به وی اکله الکباد جگر خوارشهرت پیدا کرد.

معرفی معاویه اززبان گوهر بارامام علی علیه السلام

 

امام علی علیه السلام نسبت بشه معاویه طیّ نامه ای افشاگرانه نوشت:

وَأَمَّا قَوْلُکَ: إِنَّا بَنُو عَبْدِ مَنَافٍ، فَکَذلِکَ نَحْنُ، وَلکِنْ لَیْسَ أُمَیَّهُ کَهَاشِمِ، وَلَا حَرْبٌ کَعَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَلَا أَبُو سُفْیَانَ کَأَبِی طَالِبٍ، وَلَا الْمُهَاجِرُ کَالطَّلِیقِ، وَلَا الصَّرِیحُ کَاللَّصِیقِ، وَلَا الُْمحِقُّ کَالْمُبْطِلِ، وَلَا الْمُؤْمِنُ کَالْمُدْغِلِ. إِمَّا رَغْبَهً وَإِمَّا رَهْبَهً، عَلَی حِینَ فَازَ أَهْلُ السَّبْقِ بِسَبْقِهِمْ، وَذَهَبَ الْمُهَاجِرُونَ الْأَوَّلُونَ بِفَضْلِهِمْ، فَلَا تَجْعَلَنَّ لِلشَّیْطَانِ فِیکَ نَصِیباً، وَلَا عَلَی نَفْسِکَ سَبِیلاً، وَالسَّلَامُ. (نامه 3/17 نهج البلاغه معجم المفهرس.)


(و اینکه ادّعا کردی ما همه فرزندان «عبدمناف» هستیم، آری چنین است، امّا جدّ شما «امیّه» چونان جدّ ما «هاشم» و «حرب» همانند «عبدالمطلّب» و «ابوسفیان» مانند «ابوطالب» نخواهند بود، هرگز ارزش مهاجران چون اسیران آزاد شده نیست، و حلال زاده همانند حرام زاده نمی باشد، و آن که بر حق است را با آن که بر باطل است نمی توان مقایسه کرد، و مؤمن چون مفسد نخواهد بود، و چه زشتند آنان که پدران کذشته خود را در ورود به آتش پیروی کنند.

از همه که بگذریم، فضیلت نبوّت در اختیار ماست که با آن عزیزان را ذلیل، و خوار شده گان را بزرگ کردیم، و آنگاه که خداوند امّت عرب را فوج فوج به دین اسلام در آورد، و این امّت در برابر دین یااز روی اختیار یا اجبار تسلیم شد، شما خاندان ابوسفیان، یا برای دنیا و یا از روی ترس در دین اسلام وارد شدید، و این هنگامی بود که نخستین اسلام آورندگان بر همه پیشی گرفتند، و مهاجران نخستین ارزش خود را باز یافتند، پس ای معاویه شیطان را از خویش بهرمند، و او را بر جان خویش راه مده. با درود.

اسلام معاویه 

اما نقل مشهور معاویه را از طلقاء و اسلام آورندگان در فتح مکه می‌شمرد. بنا به نقل مشهور زمان اسلام اوفتح مکه است و او یکی از طلقا است و گاهی در یوم القضاء ذکر شده است. این مسئله در منابع روایی وتاریخی به روشنی بیان شده است .ابن اثیر از امام علی (ع)نقل میکند که ایشان می فرماید:نبود جز مخالفت گسانی که با من بیعت کرده بودند ومخالفت معاویه که خداوند عز وجل در این دین سابقه نیکویش نداده وسلف شایسته در اسلام ندارد رها شده ای بود فرزند رها شده ای از دستگاه ضد مسلمانی که پیوسته خودش وپدرش دشمن خدا ومسلمانان بودند تا به کراهت به مسلمانی گراییدند.(ابن اثیر ،الکامل فی التاریخ ،ج3 ص291وطبری،تاریخ الطبری ج4ص4)

ابن کثیرنیز می گوید:«اسلمَ معاویهُ یوم َالفتح»

ابن قیم می گوید:معاویه بن ابی سفیان قطعا بعد از خیبر در سال فتح اسلام آورد(ابن قیم ج1 ص91)

وبسیاری از مورخان عامه وخاصه نیز چنین بیان کردندکه :معاویه از مولفه القلوبهم بود ودرزمان بعثت مشرک بود وحی را تکذیب می کرد وشرعرا به سخره می گرفت.در روز فتح مکه در یمن بود.بر پیامبر لعن می کرد .به پدر نامه نوشت واورا از پذیرش اسلام نهی کرد فتح مکه در رمضان سال هشتم هجری بود در حالی که معاویه در آن روز هنوز مشرک بود.اواز پیامبر گریزان بود زیرا ایشان خون اورا هدر می دانست.وچون در مکه پناهگاهی نداشت از روی ناچاری به سوی پیامبر آمدو اظهار اسلام کرد(الطبرانی معجم الکبیر ج12ص199_سید نورالله التستری،احقاق الحق ص265_ابوالفتح الکراجکی،التعجب ص106)

بنا به نقل دوم او اسلامش را پنهان می‌کرده است وپیش از فتح مکه اسلام اورد.واقدی اسلام اورا بعداز صلح حدیبیه می داند یا در صحیح مسلم واحمد حنبل از خود معاویه نقل می کنند که گفته است«قصرت عن رسول الله عند المروه»و(احمد حنبل مسند  ج4 ص96 صحیح بخاری ج2 ص198 سنن ابی داوود ص58)واین را دلیل بر ان گرفته اند که معاویه در زمان حدیبیه که پیامبر عمره به جای آورد مسلمان بود به همین سبب برای رسول الله تقصیر کرده است.که این دلایل قابل ردنداز جمله اینکه واقدی ازنظر روایی قابل اعتماد نیست واز عامه نیز سخن او اعتباری نداردچناکه ذهبی به بی اعتباری بودن او وتضعیف او اشاره کرده است وشاقعی در باره او گفته است که کتاب های او دروغ است واحمد حنبل اورا دروغگو بودن او تصریح دارد(ذهبی سیر اعلام النبلاءج9ص454)

ابن گثیر نیز گفته که تراشیدن سر پیامبر در عمره جعرانه  بعد از جنگ حنین بوده است چون بعداز صلح حدیبیه عمره ای صورت نگرفت واصلا داخل مکه نشدند.

مورد دیگری در رد اسلام معاویه در قبل از فتح مکه این است پس چرا پیامبر سهم قابل توجهی از غایم جنگ حنین را به عنوان مولفه القلوب به او وپدرش داددر حالی که آن مخصوص سست ایمانانی بود که قبل تازه مسلمان شدند.

معاویه در زمان خلفا

یزید بن ابی سفیان در فتح شامات فرهاندهی داشته و ابوبکر معاویه را در کنار برادرش ولایت داده بود. معاویه اعتماد عمر بن خطاب را جلب کرد و عمر او را استانداراردن، و برادرش یزید را استاندار همه سرزمین شام کرد. پس از مرگ برادرش در حادثه طاعون عمواس، عمر همه قلمرو شام را نیز به معاویه سپرد .پس از مرگ یزید معاویه در دوره عمر، به ولایت شام منصوب شد. برخی مورخان از تسامح عمر نسبت به معاویه اظهار شگفتی کرده‌اند.حسن بصری می‌گوید معاویه از همان زمان عمر خود را برای خلافت آماده می‌کرد.عمر تمام شامات را به معاویه سپرد.معاویه می‌گفت: به خدا سوگند که او تنها با منزلتی که نزد عمر داشت این چنین بر مردم تسلط یافت. و زمانی که عثمان به خلافت رسید، معاویه را به استانداری همه سرزمین شام منصوب کرد .عثمان در برابر اعتراضاتی که نسبت به معاویه می‌شد می‌گفت: چگونه او را عزل کنم در حالیکه عمر او را نصب کرده است.

در دوره عثمان، شام منطقه امن او به شمار می‌آمد. او قراء کوفه و نیز ابوذر را به آنجا تبعید کرد؛ گرچه معاویه برای حفظ موقعیت خود و جلوگیری از تأثیرگذاری اینان بر مردم، آنان را از شام بیرون کرد. شام تربیت شده معاویه بود، این امری است که در طی حکومت بنی امیه، در وفاداری کامل مردم شام به آن‌ها، آشکار شد. گفته‌اند که سران بنی‌امیه نزد سفاح شهادت دادند که جز بنی‌امیه اقوامی برای پیامبرنمی‌شناختند.از معاویه نقل شده که گفته بود: نحن شجرة رسول الله. او همچنین با عنوان کاتب وحی و خال المومنین کوشید تا موقعیت دینی خود را تحکیم کند. او کسانی از راویان حدیث را واداشت تا ده‌ها حدیث در فضیلت او بسازند و در میان مردم رواج دهند.
و سرانجام پس از کشته شدن عثمان، از بیعت با امام علی (ع)سر باز زد و به اسم خون‌خواهی عثمان به نزاع با امام برخاست. مردم شام به خون‌خواهی عثمان و جنگ با امام علی ـ علیه‌السلام ـ با او بیعت کردند. این اختلاف تا آخر دوران حکومت امام علی (ع) بود.

دشمنی معاویه با امیر المومنین علی(ع)
معاویه به صحابه و تابعین دستور داد تا حدیث در مذمت علی(ع) جعل کنند و عده زیادی از محبین و ارادتمندان آن حضرت را به شهادت رساندند. مانند جناب مالک اشتر نخعی که در قلزم مصر به سم شهید شد. امام مجبتی(ع) را به دست جعده عیال آن حضرت مسموما شهید کرد.
معاویه مردی خوش گذران و پرخور بود به حدی که از کثرت خوردن می گفت: خسته شدم ولی سیر نشدم. این به خاطر نفرین حضرت رسول(ص) درباره او بود
که او را نفرین کرد که هیچ گاه سیر نشوی. او در نفاق و عوام فریبی تجربه به سزایی داشت. محدث قمی نقل می کند که دویست خبر از طرق معتمده اهل سنت در مذمت معاویه نقل شده است.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی